تفاوت فسخ نکاح با طلاق
برای پرداختن به این دو مقوله متفاوت از یک دیگر ابتدا لازم است تعاریفی مختصر از مفاهیم فسخ،نکاح،طلاق داده شود:
فسخ:
یک نوعی از ایقاعات میباشد که دارای خصوصیات زیر است:
1- اثر عقد معین یا ایقاع معین را از بین برده و به حالت زمان حدوث عقد یا ایقاع (در حدود امکان و قدرت) برمیگرداند.
2- فسخ اختصاص به عقود ندارد به همین جهت فُقها رجوع در عده را فسخ طلاق نامیدهاند و طلاق از ایقاعات است.
3- طلاق و بذل مدت را با وجود شباهت به فسخ از تحت ماهیت فسخ خارج کردهاند.
4- برگشت آثار عقد توسط فسخ باید به وسیله یک طرف عقد باشد و اگر به توافق طرفین این کار بشود آن را اقاله گویند نه فسخ.
5- انحلال عقد یا ایقاع از طریق فسخ به دست یکی از متعاقدین (در عقد) و یا ایقاع کننده است اگراین انحلال قهری و به حکم قانون باشد آن را انفساخ گویند.
طلاق:
انحلال رابطه زناشویی در عقد نکاح دائم خواه به قصد و رضای زوج باشد خواه به وسیله نماینده قانونی زوج مانند طلاق دادن زوجه مجنون دائمی به وسیله ولی او (ماده 1137 ق.م)
نکاح:
عقدی است که به موجب آن مرد و زن لااقل بر نفی محرومیت جنسی (مانند نکاح منقطع احیانا) یا علاوهبر نفی آن محرومیت به منظور تشکیل خانواده قانوناً با هم متحد میشوند (مانند مورد نکاح دائم) قانون مدنی تعریفی از نکاح نکرده است. در همین اصطلاح ازدواج و زناشویی استعمال میشود.
با توجه به مختصر توضیحاتی که در باب این سه اصطلاح داده شد حال به بررسی مواد قانونی و وجوه اشتراک و افتراق آنها در باب فسخ نکاح و طلاق میپردازیم.
ماده 1120 (ق.م)مقرر میدارد: عقد نکاح به فسخ یا به طلاق یا به بذل مدت در عقد انقطاع منحل میشود. مواد 1121 ،1123 (ق.م) در باب شرایط فسخ نکاح آمده است به جز دو ماده 1130 و 1129 که در مورد تقاضای طلاق از جانب زوجه است.
مواد 1133، 1142 (ق.م) در باب شرایط طلاق آمده است.
ماده 1132 (ق.م) مقرر میدارد: در فسخ نکاح رعایت مقرراتی که برای طلاق مقرر است شرط نیست.
وجوه اشتراک فسخ نکاح و طلاق:
1- هر دو به رابطه حقوقی زوجیت خاتمه میدهند.
2- عده (مدتی که تا انقضای آن زنی که عقد نکاح او منحل شده است نمیتواند شوهر کند ماده 1150 ق.م) هر دو یکسان است. مواد 1151 و 1152 و 1153 ق.م از مستندات این وجه اشتراکاند.
3- هر دو ایقاعاند.
عقد مقابل ایقاع است و یک عمل حقوقی دو جانبه که ملزم به دو اراده میباشد.
ایقاع یک عمل حقوقی یک جانبه است و تنها نیازمند یک اراده است.
طلاق یک ایقاع است و مختص مرد میباشد و مرد با اراده یک جانبه خود و بدون رضایت زن میتواند زوجه را طلاق بدهد. حق فسخ هم یک نوع ایقاع است و هر یک از طرفین (زوج یا زوجه) با محقق شدن شرایط فسخ میتوانند نکاح را فسخ کنند. لذا با ارده یک نفر محقق میشود.
وجوه اختلافی:
1- در طلاق تشریفاتی هست که در فسخ نکاح وجود ندارد:
الف) در طلاق انشای صیغه لازم است اما در فسخ چنین شرطی لازم نیست (ماده 1134 ق.م).
ب) در طلاق حضور شاهدان عادل (دو مرد عادل) که طلاق را بشنوند لازم است اما در فسخ چنین شرطی لازم نیست.
ج) در طلاق گواهی عدم سازش از سوی دادگاه صادر میشود ولی در فسخ نکاح این مسئله وجود ندارد.
د) طبق ماده 645 ق.م:
1- عدم ثبت طلاق رجوع و ازدواج دائم دارای محکومیت تا یک سال حبس تعزیری میباشد.این در حالی است که قانون نسبت به رأی عدم ثبت فسخ نکاح سکوت کرده است.
2- طلاق ایقاعی است که مختص مرد است و متعلق به او در حالی که فسخ نکاح با محقق شدن شرایط متعلق به هر دوی آنهاست (زوج و زوجه).
3- در طلاق رجعی رابطه زوجیت به کلی قطع نمیگردد.
ماده 1148 ق.م: در طلاق رجعی برای شوهر در مدت عده حق رجوع است.
ماده 1109 ق.م: نفقه مطلقه رجعیه در زمان عده برعهده شوهر است مگر این که طلاق در حال نشوز واقع شده باشد لیکن اگر عده از جهت فسخ نکاح ویا طلاق بائن باشد زن حق نفقه ندارد مگر در صورت حمل از شوهر خود
موادی که ذکر شد و سایر مواد دیگری که مقوله بحث مورد نظر ما گنجایش ذکر آنها را ندارد خود مؤید این مطلباند که در طلاق رجعی رابطه زوجیت به کلی قطع نمیگردد در حالیکه در فسخ نکاح این رابطه به کلی قطع میگردد.
4- صحت طلاق منوط به وجود شرایطی خاص در زن میباشد مثلاً در ماده 1141 ق.م آمده است: طلاق در طهر مواقعه صحیح نیست مگر این که زن یائسه یا حامل باشد. بنابراین صحت طلاق منوط به این است که در موقع طلاق زن در طهر غیرمواقعه باشد. در حالیکه در فسخ نکاح چنین شرطی مطرح نیست.
طهر: فاصله بین دو عادت زنانگی را طهر گویند.
طهر غیرمواقعه: هرگاه زن از حیض و نفاس پاک باشد و مرد با او نزدیکی نکند این پاکی را طهر غیرمواقعه گویند.
5- هرگاه طلاق قبل از نزدیکی واقع شود مهریه نصف میشود ماده 1092 ق.م در حالیکه در فسخ قبل از نزدیکی زن حق مهر ندارد. جز در ناتونی جنسی (عنن) که موردی خاص است و در این صورت زن مستحق نصف مهر است ماده 1101 ق.م
6- یکی از شرایط معتبر در صحت طلاق این است که عقد دائم باشد. بنابراین طلاق نسبت به زن منقطعه واقع نمیشود.
در قانون مدني يک سري عيوب مشترک بين زن و مرد براي فسخ نکاح وجود دارد و يک سري عيوب اختصاصي را براي مرد قرار دادند که موجبات فسخ را براي زن فراهم ميکند و يک سري عيوب اختصاصي را براي زن قرار دادند که موجبات فسخ را براي مرد ايجاد ميکند.
عيوب مشترک زن و مرد:
جنون: چه ادواري و چه مستمر
عيوب مرد که ميتواند موجب فسخ نکاح شود (ماده 1112 ق.م)
1- عَنَن: ناتواني جنسي مرد
2- خصاء
3- مقطوع بودن آلت تناسلي
استفاده از بند 1 فوري نيست يا به دادگاه مراجعه ميکند يا بعد از يک سال، در صورت عدم درمان، دادگاه ميتواند به مرد قضيه فسخ نکاح را اعلام کند. البته چنان چه مرد نتواند وظايف ديگر زناشويي را انجام دهد، موجب فسخ نکاح است.
عيوب زن (ماده 1123 ق.م)
1- قَرَن: استخواني در دستگاه تناسلي زن که مانع انجام نزديکي ميشود.
2- جذام : نوعي بيماري است.
3- برص: لکههاي سفيد يا سياهي که در بدن زن نمودار ميشود.
4- افضاء
5- زمينگير شدن
6- نابينايي از دو چشم
تدليس
يکي ديگر از موارد فسخ نکاح ، تدليس است.
ماده 1128 ق.م: هرگاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصوده بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود……….
در امر نکاح، تدليس، يعني يکي از طرفين با اعمال متقلبانه، نقص و عيب خود را پنهان نموده باشد و يا خود را داراي صفات کمالي معرفي مينمايد که در واقع فاقد آن صفات بوده باشد. مجازات تدليس کننده از 6 ماه تا دو سال حبس و جبران خسارت وارده است و حتي اگر از حق فسخ استفاده نکند، حق جبران خسارت براي او محفوظ است.